مطالعات فرهنگی و رسانه ایران

مطالعات فرهنگی و رسانه ایران

این تارنما به آخرین مباحث حوزه مطالعات فرهنگی و رسانه ایران با چشم انداز ارتباطی می پردازد.
مطالعات فرهنگی و رسانه ایران

مطالعات فرهنگی و رسانه ایران

این تارنما به آخرین مباحث حوزه مطالعات فرهنگی و رسانه ایران با چشم انداز ارتباطی می پردازد.

روایت شناسی

«مطالعات فرهنگی و رسانه ایران»-تنها دو یا سه روایت درباره انسان وجود دارد و آنها چنان بی امان خود را تکرار می کنند که گویی هرگز پیش از این روی نداده اند. ویلا کاتر- نویسنده امریکایی (1873-1947) 

در زمینه روایت شناسی بهتر است کتاب رویکردهایی به تحلیل گفتمان (بخش های چهارم و پنجم) را مطالعه کنید.

در گزارش های خبری، گزارشگر به شکل داستانی خبر را تعریف می کند.



سوال این است که چطور نگرشهای ایدئولوژیک خبرنگار می تواند چینش رویدادها را با ایدئولوژی تغییر دهد.

فیلم پرسه زن شب (Night Crawler) را ببینید.

  • میل شدید به داستانگویی و دانشنوی بخش مهمی از بعد انسان است.
  • زندگی روزمره و داستان
  • استدلال و آموزش با داستان
  • متون مذهبی
  • تاریخ به مثابه تاریخ
  • ادبیات (سرگرمی و تفکر بر انگیز)
تعریف روایت:

متنی است که مجموعه ای متوالی از رویدادها، کنش ها را که ارتباطی منطقی با هم دارند، یا به شکل دیگری در هم تنیده شده اند بازنمایی می کند.

منشاء رویدادها و کنش ها:

  • واقعیات: گزارش های مطبوعاتی خبری، صحبت های بیماران روان درمانی، خودمان خاطراتمان را می گوییم و متون تاریخی و دینی.
  • تخیل: قصه، داستان، رمان و فیلم. 
اثر اوتلو: اما مرز قاطعی بین تخیل و واقعیات وجود ندارد. در روایت کردن حوادث واقعی گاه کمی تحیل با آنها ترکیب می شوند تا منسجم تر گردند. روانکاوان این را اثر اتلو می نامند.

زیر متن: در چارچوب نشانه شناسی، معنای روایت، ترکیبی از معانی کلمات سازنده آن روایت نیست؛ بلکه به شکلی کلگرایانه از کلیت متن حاصل می شود. معنای روایت را غالبا زیر متن می نامند.

خصلت روایت ها این است که پیام کلی داستان انتزاع می شود. 

متن روایت: داستان چوپان دروغگو

معنای روایت: دروغ گفتن عواقب بدی دارد.

متن روایت: پادشاه و کنیزک (مولوی)

معنای روایت: عشق بد دردیست.

در چارچوب نشانه شناسی معنای روایت، ترکیبی از معنای کلمات سازنده آن روایت نیست؛ بلکه به شکلی کلگرایانه از کلیت متن دریافت می شود.

عشق پیری = Y

میوه ممنوعه= X

بینامتن در این متن، شیخ صنعان می باشد.

مخاطبان از طریق سرنخ هایی که در متن وجود دارد، به زیر متن می رسند.

یکی از این سر نخ ها بینامتن Inter-text است.

  • متن روایت (X) ممکن است اشکال مختلف داسته باشند.
  • کلامی؛ گفتاری یا نوشتاری: انواع قصه و داستان.
  • بصری: فیلم صامت یا پانتومیم
  • ترکیبی: فیلم های ناطق
هر روایت سه عنصر اصلی دارد:

  • پیرنگ (Plot): قالب کی که داستان در آن اتفاق می افتد. منطق چینش داستان در آن مشخص است. اگر منطق نداشته باشد، داستان Story می شود. مثال: اگر بگوییم که شاه مرد، یا ملکه مرد--> Story اما اگر بگوییم شاه مرد و ملکه از غم درگذشت شاه مرد--> Plot.
  • شخصیت (Character): کنشگران داستان می تواند یک شی، رویداد یا هر چیز دیگری باشد.
  • شرایط (Setting): شرایط وقوع داستان.
  • روایت شناسی: شامل نظریه و مطالعه ساختارهای روایی است که بر درک و شناخت ما اثر می گذارند.

ارسطو پایه های اولیه روایت شناسی را بنا گذاشت. او سه نوع ژانر، کلاسیک را از هم تفکیک کرده است:

  1. تراژدی (Tragedy): معنای عادی آن غم انگیز است. یک جور روایت است که در آن قهرمانی است که این قهرمان خصلت های متعالی دارد و مرتکب خطایی می شود و این خطا شاید کوچک باشد، اما برای او فلاکت بار است و او را به بدبختی و مرگ می کشاند. پایان داستان، قهرمان داستان نابود می شود، یا بلاهایی سرش می آید.
  2. کمدی (Comedy): در این ژانر، مشکلی بیرونی و جدی ایجاد می شود که سرنوشت او را دچار دگرگونی می کند. این بلا که سرش می آید، از اواسط داستان معکوس می شود و در آخر پایان خوشی است.
  3. حماسه (Epic): اثری که حداقل یکی از شرایط زیر را داشته باشد:
  • شعر روایی بلند درباره موضوعی جدی و مهم.
  • به زبان و سبکی متعالی
  • متمرکز بر شخصیتی قهرمانگونه و نیمه الهی.
  • کنش هایش با سرنوشت یک قوم، ملت، یا نسل بشر ربط دارد.
  • تضاد میان ارزش های قهرمان (فردی، قومی، ملی و فرهنگی) و ارزش های انسانی را به نمایش می گذارد.
ساختار پیرنگ را ارسطو در بوطیقا متشکل از سه پرده می داند:

تراژدی تقلیدی از یک کنش است که کامل است. کلیتی که آغازی، میانی و پایانی دارد. بنابراین یک پیرنگ خوش ساخت نباید بی حساب آغاز شود و یا پایان یابد بلکه باید با این اصول همسویی داشته باشند.

گوستاو فرای نگ (1895-1816) رمان نویس آلمانی است که از روی مدل ارسطو پیرنگ پنج مرحله ای را در سال 1823 معرفی کرد:

  1. شرح (مقدمه) Exposition: توضیح شرایط و معرفی شخصیت ها
  2. بسط Development: تشریح بیشتر شرایط معرفی شخصیت ها.
  3. گره افکنی Complication: مشکلی روی می دهد که در زندگی شخصیتی را دچار کشمکش می کند.
  4. نقطه اوج Climax: لحظه تصمیم های حساس و تعلیق بیشتر.
  5. گره گشایی Resolution: مشکلات حل می شود.
بر این اساس می توانیم تحلیلی برای شنل قرمزی بنویسیم:

  1. شرح (مقدمه): شنل قرمزی باید برای مادربزرگ غذا ببرد.
  2. بسط: از میان جنگلی عبور می کند که گرگ در آن لانه دارد.
  3. گره افکنی: در راه با گرگ مواجه می شود.
  4. نقطه اوج: گرگ شنل قرمزی را می خورد.
  5. گره گشایی: گرگ می خوابد.


معرفی و آموزش نرم افزار ماکس کیو دی ای (Maxqda)

«مطالعات فرهنگی و رسانه ایران»- یکی از نرم افزارهای کاربردی برای تحلیل نشانه شناختی مکس کیو دی ای (Maxqda) می باشد.

این نرم افزار توسط دکتر سلطانی در کلاس معرفی شد و وقتی به دنبال آن گشتم منبع بسیار خوبی را در صفحه فعال آکادمیای دکتر عبداللهیان پیدا کردم.

در ادامه لینک آن را برای استفاده علاقه مندانی که می خواهند آموزش این نرم افزار را داشته باشند ارسال می کنم.


دانلود رایگان آموزش نرم افزار ماکس کیو دی ای (Maxqda)


آرایه های ادبی در نشانه شناسی

«مطالعات فرهنگی و رسانه ایران»- از دهه 1270 به این سو در زبانشناسی و روانشناسی گرایشاتی شکل گرفت که ما به وسیله این استعاره شناختی جهان را می شناسیم.

واژه Metaphor را ارسطو وضع کرد. Meta یعنی فرا یا فراسوی و Pherein به معنای حمل کرده است. استعاره بیشتر در ادبیات استفاده می شود.

عبارت زیر را در نظر بگیرید: آن استاد، مادی است. در اینجا مصداق داریم:

مصداق اول: «استاد» که موضوع (Topic/Tenor) استعاره است.

مصداق دوم: «مار» که حامل (Vehicle) استعاره است که اطلاعاتی راجع به موضوع استعاره به ما می دهد و رابطه بین این را زمینه (Ground) استعاره می گویند.




ربط استعاره و نشانه شناسی

ساختار استعاره

X=Y

Y= آن استاد. شخصی آب زیر کاه. خطرناک است.

X= آن استاد، ماری است.

در نتیجه:

X=Y یعنی مار است آن استاد.

X=Y

خطرناک= مار

این مثال نشان می دهد که ما پدیده های جهان خودمان را به همدیگر ربط می دهیم. ما به حرکت مار در پشت شاخه ها و نیش زدن آن نگاه می کنیم و به آن ربط می دهیم. به آن در نظر گرفتن پدیده های مختلف به همدیگر ربط می دهیم. Interconnectedness.


اولین بار فیلسوف ایتالیایی ویکو (1744-1688) گفت: استعاره ابزاری برای تفکر انتزاعی است. این پایه بحث جانسون و لیکاف (استعاره هایی که اب آنها زندگی می کنیم) مطرح می کنند.

آنها با تقسیم بندی ارسطو که اسم ها و مفاهیم را به ذات و معنای انتزاعی تقسیم می کرد استدلالشان را آغاز می کنند.

آنها مفاهیم را استعاره های مفهومی (Conceptual Metaphor) نامیدند.

ما با اسم های ذات، مباحث انتزاعی را توضیح می دهیم.

استعاره های زیر را در نظر بگیرید:

فلانی گاو/ شیر/ گوسفند/ میمون/ مارمولک/ بزغاله/ خر و ... است.

استعاره مفهومی. الگوی کلی پشت همه استعاره های فوق این است.

این انسان حیوان است. (نشانه ای است که یک استعاره مفهومی را شکل می دهد.)

اسعاره مفهومی--> انسان حیوان است.

انسان--> امیلی، ناصر، تقی--> موضوعات استعاری خاص

حیوان-->خر، میمون، گاو، سگ--> حامل های ابتکاری خاص

لیکاف و جانسون به جای آن دو حوزه هدف (Target Domain) و حوزه منبع (Source Domain) را به کار می برند.

حوزه هدف: موضوع استعاره

حوزه منبع: حامل استعاره

چند نمونه مفهومی را مطرح می کنیم:

جلسه دفاعیه ات عالی بود.

خیلی خوب از موضوع ات دفاع نکردی.

تیرهایش به هدف خورد.

اگر از این استراتژی استفاده کنی، نابودت می کنند.

(همه این ها از کلمات نظامی استفاده شده است.)


اما سوال اینجاست که استعاره های مفهومی از کجا می آیند؟

لیکاف و جانسون اینها را طرحواره های تصویری (ImageSchemas) می دانند.

طرحواره های تصویری حاصل تجربیات حسی، از اماکن، حرکات اشکال و غیره هستند و در اثر تجربه زیست در ذهن شکل می گیرند. ما در فارسی ماه را به زیبایی زن در نظر می گیریم.

آنها تجربه را به مفاهیم انتزاعی پیوند می دهند.

لیکاف و جانسون سه نوع طرحواره تصویری معرفی کردند.

  1. طرحواره های جهتی (Orientation Schema): بالا- پایین، چپ- راست، عقب-جلو و ... جناح چپ و راست.
  2. طرحواره های وجودی وجود شناختی هستی شناختی (analogical Schema): استعاره ها مفهومی را تولید می کنند که در آن احساسات، فعالیت ها و اندیشه ها با پدیده ها و مواد موجود در جهان مرتبط می شوند. مثلا ذهن به مثابه ظرف: «ذهنم پر از خاطرات بد است.»
  3. طرحواره های ساختاری (Structural Schema): زمان پول من است.
  4. طرحواره های تصویری (?): یک شکل جهت است. اشاره به بالا، شادی و پایین ناراحتی است.


  •  سرحال بود= در اوج خوشحالی بود.
  •  سر به زیر افکنده بود=  از ناراحتی در خودش فرو رفته بود. 
  • دانش روشنایی است = جهل و نادانی تاریکی است. 
  • با توضیحات استاد روشن شدم= حرف هایش واضح/روشن بود. 
  • اوحدی مراغه ای علم را نور و بیداری و جهل را تاریکی و خواب دانسته است. 
اندیشه ها ساختمان اند:

  • نظریه اش، خیلی خوش ساخت است.
  • اندیشه هایش بر مبنای محکمی استوار نیستند.
  • چارچوب فکری اش با نقدهای مخالفان رو ریخت.
اندیشه ها گیاه اند:

  • نظریه اش به تدریج رشد کرد.
  • شکوفایی فکری او بسیار زود اتفاق افتاد.
اندیشه ها کالا هستند:

  • این دیدگاه دیگر خریدار ندارد.
  • حرفه اش ارزشی ندارد.
  • نظریات با ارزشی در این جلسه ارائه شد.
برخی از استعاره های مفهومی آنقدر تکرار شده اند، ما آنها را نمی بینیم. یکی از آنها استفاده از دیدن به جای فهمیدن است. مثلا در فارسی می گوییم:

  • می بینیم حرفه ای جدید می زنی.
  • دیدی چه نکات عجیبی می گفت.
  • جهانبینی او کاملا متفاوت است.
استعاره مفهومی دیدن، باور کردن و فهمیدن است. 

جمع بندی:

واستراونگ می گوید: حضور چنین فرمول هایی می گوید که بدون جنس مفهوم های بصری از پرداختن به دانش و خردورزی عاجز بودیم. علت اینکه توانستیم ببینیم و حرف بزنیم این است که توانسته ایم از استعاره ها استفاده کنیم.

جانسون و لیکاف می گویند: شما با بررسی استعاره های یک فرهنگ می توانید به توصیفی از الگوهای شناختی، آرمان فرهنگی و آرمانی دست پیدا می کنید.

  • اندیشه ها ساختمان هستند.
  • اندیشه ها گیاه هستند.
  • اندیشه ها غذا هستند.
  • اندیشه ها شخص هستند: داروین به زیست شناسی.
  • اندیشه ها مد هستند.
ICMها در فرهنگ های مختلف متفاوت اند.

برای اندیشه، حدود 89 حوزه عمده برای کاربردهای استعاری اندیشه وجود دارد. برای عشق 36 حوزه منبع وجود دارد.

بدن

تحقیقاتی که روی استعاره های مفهومی انجام شده، ما بدن انسان را مقیاسی برای جهان پیرامون است.

وقتی می گویید: در قلب طبیعت، چای کوه و قلب شهر، دل شب، پای کاغذ، شکم مشکلات و ... است.