مطالعات فرهنگی و رسانه ایران

مطالعات فرهنگی و رسانه ایران

این تارنما به آخرین مباحث حوزه مطالعات فرهنگی و رسانه ایران با چشم انداز ارتباطی می پردازد.
مطالعات فرهنگی و رسانه ایران

مطالعات فرهنگی و رسانه ایران

این تارنما به آخرین مباحث حوزه مطالعات فرهنگی و رسانه ایران با چشم انداز ارتباطی می پردازد.

هویت در پست مدرنیسم

«مطالعات فرهنگی و رسانه ایران»- یکی از مباحثی که برای پست مدرن ها بسیار مهم است بحث هویت است. که خود هویت می تواند شامل هویت جنسی، هویت قومی، هویت زبانی و هویت معنوی باشد. در این نوشتار به این بحث از زبان پریسا صادقیه چشم می سپاریم.


هویت در بحران پست مدرن در گذر از مدرنیته، جهان به دورانی تازه گام نهاده و پدیده ای که چه درست و چه نادرست، پست مدرنیسم نام گرفته، در تمام جنبه های زندگی انسان امروز رخنه کرده است. پست مدرنیسم، با تأثیر گذاری بر ذهنیت، هنر و طرز فکر انسان، زندگی و هستی او را زیر سیطره خود گرفته است. پست مدرنیسم در ۱۹۷۸ با شعار نوخواهی زاده شد و در ۱۹۷۹از میان رفت. 

اما«بودریار»، یکی از نظریه پردازان پست مدرن، بر آن است که انسان امروز بی هیچ شک در شرایطی پست مدرن زندگی می کند. پست مدرنیسم، همان طور که از نامش پیداست، ادعای گذر از مدرنیسم را دارد و کنار زدن آنچه در مدرنیته ارزش و اعتبار شمرده می شده است. «کریگ اوئنز» و «کنت فرامبتون» این پدیده را «رویدادی» می دانند که «درست در آستانه سقوط حماسه و سیطره مدرنیسم اتفاق افتاده است»؛ مدرنیسمی که فرهنگ جدید غرب امروزه پایه و اساس خود را از آن می گیرد. 


مدرنیته پس از جنگ جهانی اول مانند پست مدرنیسم ادعای نو شدن و تحول در همه جوانب فرهنگی ، هنری و اجتماعی را داشت. گروهی از هنرمندان مدرنیست که آوانگارد نامیده می شدند، سعی داشتند با کنار زدن تمامی اصول و قراردادهایی که بر هنر حاکم بود، هنری جدید خلق کنند و هر سبک و سیاقی نو را زیبا می شمردند. بعد از جنگ جهانی دوم، واژه پست مدرنیسم ظهور کرد. پست مدرنیسم اشاره به یک مکتب یا سبک ندارد، بلکه بیان کننده جنبشی است در فرهنگ کاپیتالیستی که با ظهور خود مرگ مدرنیته را اعلام داشت. در پست مدرنیسم مفاهیمی همچون «خرد»، «حقیقت»، «سنت» و «اخلاق» که مسیر زندگی انسان ها را تعیین می کرد و به آنها معنا می بخشید، معانی خود را یکسره از دست داد و حقیقت بر پایه این مکتب، امری نسبی فرض شد.


هویت در میان تمام این مفاهیم برای بشر امری است حیاتی که در دگرگونی های گذارهای تاریخی، همسو با دیگر مفاهیم، دستخوش تغییر شده است. اگر دوره های تاریخی را به سه بخش پیش مدرن، مدرن و پسامدرن تقسیم بندی کنیم، هویت در هر کدام از این دوره ها شکلی خاص خود راداشته است. 

در دنیای پیش مدرن، هر فرد وارث هویت نیاکان خود بود و هویت امری موروثی تلقی می شد. اندیشه او در چارچوب معینی قرار داشت و راه و روش زندگی او از پیش تعیین شده بود. روابط میان افراد در جوامع پیش مدرن محدود به روابط میان قبیله ای بود و هر کس در اجتماع نقشی واحد را ایفا می کرد.

انسان هویتی فردی و در یک کلام «خویشتنی» واحد داشت. در دنیای مدرن که با عصر روشنگری آغاز شده است، هویت برای نخستین بار با بحران روبه رو می شود. اجتماع و قوانینی که بر آن حاکم است، گسترش می یابد، نیازهای انسانی رو به فزونی می گذارد و انسان برای بر آوردن این نیازها، احتیاج به روابط اجتماعی بیشتری با دیگر افراد دارد و دیگر آن اجتماع کوچک قبیله ای هویت فرد را تعیین نمی کند. هر فرد در اجتماع مدرن نقش های متفاوتی را می پذیرد. از قبیل:

پدر، پسر، خویشاوند، شهروند، مترجم، متفکر و هنرمند. به واسطه این روابط بود که فرد می توانست هویت خود را بازیابد. درهمین دوران بود که اندیشمندان به این نتیجه رسیدند که مطالعه هویت فرد، بدون در نظر گرفتن روابط او در زمان و مکان مشخص، کاری بی فایده است. در این دوران انسان با این پرسش رو به رو شد که کیست یا چه کسی می تواند باشد. او تصور می کرد که هویتی کاذب دارد، اما در زیر تمام نقش هایی که می پذیرفت، خویشتنی واقعی داشت که حداقل در خلوت خود با آن روبه رو بود. 


دنیای پست مدرن امروز بسیار پیچیده تر از دنیای مدرن است. انسان، امروزه با خواسته های زیادی رو به رو است که در گذشته برایش بیگانه بوده است، در پست مدرنیسم از همان روزی که پساساختارگرایی مضامین انسانی را پاره پاره و مرکز زدایی شده تلقی کرد، مفهوم متعارف هویت هم دستخوش دگر گونی های گوناگون شد. به عنوان مثال پست مدرنیسم به تأثیر از «هربرت مید» هویت را امری نسبی تعریف کرد. 

هربرت مید، با عنوان کردن پدیده نسبیت، هرگونه تصور موقعیت و فضا و زمان مطلق را بر هم ریخت. بنابراین هویت امری نسبی است و هر کس در فضا و زمان خاص هویتی متفاوت از خود نشان می دهد. در واقع هویت نامی است که بر ارتباط ها و برخوردهای هر فرد با هر پدیده در زمان و مکان خاص گذاشته می شود. به عنوان نمونه پست مدرنیسم با پرداختن به گفتمان های جنسیت و هویت های بومی به بیان رابطه میان هویت و موقعیت پرداخته است. بر این اساس، چیزی با عنوان هویت فردی و اساسی زیر سؤال می رود. در دنیای تکه تکه امروز، در فرصت های کوتاه، آدمی باید نقش های بی شماری را بازی کند و همین امر داشتن هویتی یکپارچه را غیر ممکن می سازد. 


در دوران مدرن، انسان در میان روابط اجتماعی گسترده به دنبال هویتی یکپارچه می گشت، اما در دوران پست مدرن امروز، انسان به دنبال همان هویت تکه تکه است. دیگر هویت امری موروثی نیست، بلکه اکتسابی و حاصل معاشرت و زندگی کردن با دیگران است و تمام نگاه ها معطوف به روندی است که در جریان آن هویت ساخته و پرداخته می شود. بر اساس همین اندیشه ها امروز دو نظریه و نگرش در باره هویت وجود دارد: یکی «هویت سنتی» که برخی عوامل مانند طبقه، نژاد، مذهب و جنسیت را در پدید آوردن یک هویت مشخص و منسجم سهیم می داند و دیگری «هویت ساختگی» که بر ساختار هویت نظر دارد و بر آن است که هر هویت در فرآیندی مشخص و معین شکل می گیرد و هنگام مطالعه آن هم باید عوامل روان شناختی و هم عوامل جامعه شناختی را در نظر داشت.


انسان دیگر به آن چه که می آفریند شناخته نمی شود، بلکه پایه و اساس شناسایی او، کالایی است که می خرد یا توان خریدنش را دارد. بودلر می گوید: 


پول بیشتر از هر عامل دیگر شکل یک نیروی اجتماعی را به خود گرفته و مردم را به «شیء شدگی» کشانده است که نتیجه محتوم آن انسان ستیزی، انسان زدایی، بیگانگی و تضعیف احساس تعلق است.


ما در دنیای پست مدرن هویت را به وسیله لباسی که می پوشیم، کالایی که مصرف می کنیم، کتابی که می خوانیم و ایماژهایی که می بینیم به دست می آوریم. خانه، مدرسه، محل کار و مهم تر از همه رسانه ها و همچنین چگونگی اندیشیدن، به همراه جنسیت، موضع و دیدگاه هر فرد نسبت به اجتماع و آرمان ها و آرزو هایش در شکل گیری هویت او نقش دارد. با هر تغییری که در این عوامل ایجاد کنیم، هویتی تازه می یابیم، به همین سبب است که امروز هیچ کس از هویت واقعی خود آگاهی ندارد و همه در چارچوب ها و حد و مرز هویت خود و دیگران به دیده تردید می نگرند و مسأله هویت همواره با ابهام و ایهام توأم است(۲۷۰).

قره باغی در کتاب تبارشمالی پست مدرنیسم، می گوید: در برخی از آثار فلسفی سده بیستم، مانند آثار سارتر، «خویشتن» جوهره و ذات خود را گم کرده است و شکلی از جست و جوی «خود» برای رسیدن به اصالت را پیدا می کند. اما «خویشتن» پست مدرن فاقد هر گونه جوهره و ذات است و هرگز پنهان نمی کند که شیوه مصرف، موقعیت و سبک زندگی، جای اصالت را گرفته و آن را از صحنه بیرون رانده است.

پریسا صادقیه 

سیلان میل یعنی چه؟

«مطالعات فرهنگی و رسانه ایران»- یعنی میل شما مدام در حال دگرگونی است. میل شما را ثابت نگاه نمی دارد. و بودریار آن را به خاطر تبلیغات می داند.

آدم ها مخلوقاتی نماد ساز هستند.

ما دو مفهوم به نام نماد و نشانه داریم که هر کدام معنای خاص خودشان را دارند:

نشانه: ثابت  و جهانی است.

نماد: فراتر از نشانه است. چیزی توافقی و قرار دادی می باشد.

لویی استراوس  از فرهنگ، طبیعت و اسطوره ها سخن می گوید.

او ویژگی های امیال را اینگونه می شمارد:

سیال

غیر قابل پیش بینی

جهت دار

وبلن در این حصوص به رابطه بین فرهنگ، جنسیت و مصرف می پردازد.


بحث میل به مصرف در مطالعات فرهنگی

«مطالعات فرهنگی و رسانه ایران»- در بحث نظریه مند کردن مصرف، یکی از مباحث بحث میل (خواسته) است. اینکه به اندازه انسان ها میل هم وجود دارد.

در مطالعات فرهنگی با چیزی به نام پدیده چند فرهنگی( polysemic) روبرو هستیم. این را مخاطبان تولید می کنند، چون از ذائقه و شوق متفاوت برخوردارند. در ارتباطات لنگر اندازی داریم. ما پدیده چند معنایی را به یک معنا تقلیل می دهیم تا یک معنا را درک کنیم. بنابراین وقتی عکسی را می بینید، جایی را می بینید که عکس در فلان سال پدر و مادرم هستند. در مطالعات فرهنگی پدیده چند معنایی است و ذهن و سلیقه مخاطب اهمیت می یابد.

بودریار (در کتاب جامعه مصرفی) و (کتاب تمایز) بوردیو به این پدیده می پردازند. این دو پست مدرن هستند و مصرف را به میل فرهنگی نسبت یم دهند.

بوردیو ساختارگرا است.

بودریار نظری درباره میل دارد. میل را به عنوان تجربه ایده آلیستی معرفی می کند. بودریار می گوید، رسانه ها همه چیز را شبیه واقعیت ایجاد می کنند. برای تشییع جنازه پاچ چیزی رویایی است. رسانه به وجه زیبا شناختی آن می پردازد.